دو شعر نو...
و تک بیت دو بیتی و
چند قطعه شعر از:
استاد رحیم دیندار (کامران )
ستاره آی ستاره
وای ستاره
در این منظومه شمسی
ندارد نه ندارد نه ندارد
دل شوریده من یک ستاره
ستاره آی ستاره
وای ستاره
خوشا بر حال و احوال
قشنگت
که هرگز درد و غم راهی ندارد
ندارد نه ندارد
نه رنج عاشقی کردی تحمل
نه مانند من و دل
خسته و زار
ز جور بیوفایان ناله کردی
نه بار عشق را بر دوش
داری
ستاره نیست یار با وفایی
بیا با تو
بگویم درد خودرا
ستاره عشق درد است وملامت
ستاره آتشی در سینه دارم
که هرگز دلبرم زین آتش عشق
درون قلبم آگاهی ندارد
ندارد نه ندارد
ستاره آی ستاره
وای ستاره
نمی داندمن دلخسته بی او
ستاره می شمارم تا سپیده
دلم خون است در
این عالم خاک
نمنئه بویی از عشق و
وفا هم
ستاره آی ستاره
وای ستاره
باتو
بودن
پیش دونان خم نگردد عاشق شوریده دیوانه سر
با تو ما را بیش ازین ها گفتکوست
مثل یک آیینه قلب عاشقت صاف است
تا نهال عشق را از بیخ از و بن بر کنند
تک بیت ها دوبیتی ها و چند قطعه شعر
پشتم شکست و خرد شد از درد بی کسی
زخم زبان شنیدم از این مردمان بسی
بودم عزیز فاطمه فرزند شیر حق
همگام و یار من نشد از کوفیان کسی
بر حلقه وصل تو اگر پنجه نسایم
هر گز به عدم خانه ازاین بیش نپایم
درمان دل ریش منت باده ساقی است
باز آ که مرا حسرت دیدار تو باقی است
حدیث دوست با دشمن مگویید
ز نامردان جوانمردی مجویید
ز بهر دوست جان تقدیم دارید
گل بیگانه را هرگز مبویید
لطیف و دلکش و طنازی ای دوست
انیس و همدم و دمسازی ای دوست
چو قمری در گلستان امیدم
غزلخوانی و در پروازی ای دوست
همگام آذرخشم و ابر بهاریم
من جویبار دردم و از دیده جاریم
در این جهان نمانده کسی جان پناه من
اکنون که می روی به چه کس می سپاریم
گوی سبقت از همه باید ربود
زندگی با لحظه ها باید نمود
چند باشی چاکر بیگانگان
جان فدای آشنا باید نمود
کمان ابروی ماهش را بنازم
دو چشمان سیاهش را بنازم
نگاهش کرده ای جان مست ما را
خداوندا نگاهش را بنازم
دوچشمانم شده بارانی امشب
چسازم با غم پنهانی امشب
بهارم شد زغم پاییز غمزا
کویر سینه شد طوفانی امشب
لطیف و دلکش و طنازی ای دوست
انیس و همدم و دمسازی ای دوست
چو قمری در گلستان امیدم
غزلخوانی و در پروازی ای دوست
شبی با قدسیان آواز کردم
دل چرخ فلک را باز کردم
زبس ذکر تو گفتم هر شب و روز
به سوی آسمان پرواز کردم
نظرات شما عزیزان: